سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه در راه خدا با کسی برادری کند، خداوند در بهشت، او را به چنان منزلت والایی برمی کشد که با دیگر اعمالش بدان دست نمی یابد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
زورخانه - منوچهر عطاءالهی
پیوندها

چشمهای ناظر او و خدمت من

یکی از دوستان پاک دل و با محبت که از عاشقان حضرت ولی عصر(عج) هستند به نام حاج آقا مهدی اراکی داستان ملاقات خود با امام زمان(عج) در مکه ی معظمه را این چنین نقل می کنند:
عمری آرزوی زیارت خانه ی خدا را داشتم، اما نه زیارتی بی توجه و بدون معرفت، بلکه دوست داشتم زیارتی نصیبم شود که حال توجه خوبی داشته باشم و لیاقت ملاقات با امام زمانم را هم پیدا کنم. سالها گذشت ولی این توفیق نصیبم نشد تا اینکه بالاخره امسال این لطف شامل حالم شد و علت اصلی این توفیات را بیشتر در یک چیز می دانم و آن خدمتی بود که به یک پیرمرد تنها و از پا افتاده کردم و او در عوض برایم دعا کرد.
اما جریان ملاقات از این قرار بود: از ابتدای سفر نیتم دیدن روی امام زمانم بود، در مدینه آرامش خوبی داشتم و اصلا نگرانی نداشتم، تمام کارها و برنامه های زیارتی را به خوبی انجام دادیم و به سوی مکه حرکت کردیم.
تا قدم در مکه گذاشتیم، دلم متحول شد، خیلی متلاطم بودم و دیگر آن آرامش را نداشتم، دلم دنبال گمشده ای می گشت. حال عجیبی داشتم، چند روزی گذشت، خبری نشد، عطشم برای دیدار محبوبم شدیدتر شده بود و هر لحظه به فکر آقا امام زمانم (ع) بودم.
وقتی همراه همسرم برای طواف خانه ی خدا رفتیم، چون من حال و هوائی داشتم که زیاد حواسم به تعداد دور زدنها نبود، لذا به خانمم گفتم شما با تسبیح هفت مرتبه ی طواف را حساب کن و وقتی هفت بار شد مرا خبر کن و با دست به من بزن تا از دور خارج شویم.
همین طور مشغول طواف بودیم که ناگهان عربی تصادفی به من زد و من فکر کردم خانمم با دست به من اشاره کرده که هفت دور تمام شده در حالی که دور هفتم نشده بود، لذا برگشتم و به خانمم گفتم که هنوز که هفت بار تمام نشده، خانمم گفت من نبودم.
ناگهان در همین حال سید بسیار زیبایی را دیدم، قبای بلند به تن پوشیده بود و عمامه ی مشکی بر سر نهاده بود، با قدی بلند و گردنی زیبا و کشیده و چهره ای ملکوتی و دلنشین، آقا رو به من کرده و با من چند کلمه ای صحبت نمودند. من آن موقع محو جمال و کمال آقا بودم و به چیزی دیگر توجه نداشتم. چند لحظه با آقا مشغول طواف بودیم، شخصی حواس مرا پرت کرد، تا سرم را برگرداندم دیگر آن آقا را ندیدم!
یک لحظه به خود آمدم که خدایا این سید بزرگوار که بود؟ آنگاه متوجه شدم و به دلم یقین شد که او همان کهف حصین و نور مبین و کشتی نجات انسانها حضرت حجت بن الحسن(عج) بوده و من به لطف خدا توفیق تشرف به محضر او را پیدا کرده ام.(1)

پی نوشت: 1ـ ملاقات با امام زمان(ع) در عصر حاضر ،ص137؛ مجله ی صاحب الزمان(ع)، شماره ی 15


کلمات کلیدی: آل یاسین


نوشته شده توسط منوچهرعطاءالهی 88/6/31:: 2:0 عصر     |     () نظر


www.b-a-h-a-r-2-0.sub.ir رفتن به بالای صفحه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن